از او نوشتن همیشه برایم سخت بوده است. 40 سال عمر فیلمسازی اش بوده و تنها سیزده فیلم ساخته، به عکاسی و شطرنج علاقه شدید داشته و عاشق حیوانها بودهاست. بزرگترین فیلم علمی – تخیلی سینما را ساخته و در ژانرهای جنگ ، تریلر ، رومنس ، جنایی ، فانتزی و … هم کارکردهاست.82 سال پیش همین روزها به دنیا آمده و 11 سال است از این دنیا کوچیدهاست. به راستی اگر کوبریک بزرگ به دنیا نیامده بود، دنیای سینما الان چه وضعیتی داشت؟
اولین فیلمی که ازش دیدم ، دوم یا سوم دبیرستان بودم و تازه شبکه چهار در شهرمان میگرفت ، آنهم با خش و فش فراوان ، برنامه سینما 4 بود و من. آنهم با همان خش و فش ، اما نگاه میکردم و دوست داشتم. «درخشش» را گذاشته بودند و حمیدی مقدم توضیحات قبل از فیلم را میداد. تمام مدت فیلم را میخکوب نشسته بودم و جم نمیخوردم تا تمام شد. بعدها دی وی دی با کیفیت فیلم را گرفتم و شد جزو دوستْاشتنی آرشیوم، اما خاطره دیدن فیلم توی آن شرایط ، هیچوقت از ذهنم پاک نمیشود.
در دوران دانشگاه شبی توی خوابگاه با بچهها «غلاف تمام فلزی» نگاه میکردیم. یدم است به یکی ازدوستانم گفتم که در این فیلم فلان قدر کلمه «فاک» به زبان آورده میشود، دوستم چند ثانیهای هاج و واج به من خیره شده بود و بعد از شوک در آمد و خنده طولانی عصبیای کرد و گفت مگر چندبار فیلم را دیدهای؟ گفتم:خیلی
بعد از دیدن «قتل» بود که به فکرم رسید شاید این اولین نوع از پرداخت فیلم به شیوه روایت تو در تو و غیرخطی جدی باشد و به نوعی این فیلم پدر فیلم هایی از شکل «داستان عامهپسند» است ،که هست. داستان فیلم و آن شوک پایانیاش را خیلی خیل یدوست داشتهام. یکی از دلایلی که «حکم» کیمیایی را خیلی دوست دارم هم همین پرداخت به فیلمهای نوآر قدیمی در خانه رضا معروفی است که خیلی خوب درآمده است.
«2001، یک ادیسه فضایی» برایم هنوز به صورت یک راز سربهمهر باقی مانده است. اینکه فردی در سال 1968 بتواند قبل از صعود انسان به ماه چنین فیلمی واقعگرایانه و با رعایت همه جزئیات بسازد و همه فیزیکدانها و دانشمندان هم به این مسئله اقرار کنند مسئلهای است که برای همیشه ته مغزم حک شده است.
«چشمان کاملا بسته» را چند باری دیدهام و هربار چیز تازهای کشف کردهام.نامها ، مکانها ، نشانها ،نشانهها ، هر کدام در دیدار چندباره معنای تازهای میگیرند.
«راههای افتخار» را به صورت دوبله ، برای اولین بار از شبکه 1 دیدم. دوبله بینظیر عطالله کاملی در نقش سرهنگ دکس بسیار تاثیرگذار بود. بازی کرک داگلاس ، عبورش از تونل سربازان، سوت کشیدنهایش و دعوت سربازانش به حمله به خطوط دشمن،همه وهمه ،پررنگ در خاطرم باقی مانده است.به راستی خلق چنین شاهکاری در بیست و نه سالگی ، و در عین جوانی تنها و تنها از یک کارگردان دیگر بر می آمد، اورسن ولز و همشهری کین که تلاقی این دو نام در عنوان این نوشته شاید ادای دینی باشد به هردو نابغه سینما.
حدیث «دکتر استرنجلاو» و آن عنوان هجوآمیز طولانیاش چیز دیگری است . بار اول که فیلم را دیم خیلی توی ذوقم خورد و همه بازیها و میزانسنها به نظرم مصنوعی و اغراقآمیز میرسید ، اما فیلم، فیلم بار اول دیدن نبود ، باید چندین بار می دیدمش ، دیدم و به بازی سحرآمیز استاد پیتر سلرز و جرج سی. اسکات و در پی آن به بازیگیری استادانه کوبریک پی بردم و فیلم جزو فیلم های محبوب عمرم قرار گرفت.
کوبریک فیلمسازی است که برای پرداختن بهش میشود ساعتها و روزها حرف زد. شاید معیار دقیق و خوبی نباشد اما به هر طریق که نگاه کنیم ،آي. ام .دی.بی. مهمترین و بزرگترین پایگاه دادههای اطلاعات سینمایی دنیاست و کاربران بیشماری هم دارد. این پایگاه 250 فیلم برتر تاریخ را با رای مستقیم کاریرانش انتخاب کرده و در سایت خود قرار داده است. از میان این دویست و پنجاه فیلم ، هشت فیلم برتر از آن «استنلی کوبریک»بزرگ است، هشت فیلم از سیزده فیلم استاد در میان 250 فیلم برتر آی. ام. دی. بی. قرار دارد و این چیز کمی نیست.
کمکاری و گزیدهکاری ، دقت و وسواس ، کمالگرایی و ریزبینی کوبریک در تاریخ سینما مثالزدنی و آموزنده است. کارگردانی مثل وودی آلن را میبینم که هر سال حداقل یک فیلم میسازد،اما در سالهای اخیر دارد فقط خودش را تکرار می کند. بین دو فیلم آخر کوبریک 12 سال فاصله افتاد که بسیار فاصله زیادی است.
هرسال که بگذرد بیشتر به نبود و کمبود استاد پی خواهیم برد، اما لااقل میتوانیم با دوره کردن فیلمهایش این نقیصه را جبران کنیم.